وبلاگ قلم عشق

افسرجوان جنگ نرم

وبلاگ قلم عشق

افسرجوان جنگ نرم

وبلاگ قلم عشق

یک افسر جوان جنگ نرم

لوگوی ما


 

 

تبليغات


مادری از شهر دیلم می گوید راه نجف به کربلا را پیاده به همراه تعدادی از آشنایان و اعضای خانواده در قالب یک کاروان کوچک چند نفره می پیمودیم. در بین راه ...


آن زمانی که معمار کبیر انقلاب برای احیای ارزشها، انقلابی را بر پایه نهضت عاشورا برپا کرد کمتر کسی فکر می کرد دامنه آن به دور افتاده ترین نقاط عالم نیز راه پیدا کند. عاشورایی که از یک بیابان کربلایی پر از کرب و بلا بنا کرد که امروز پس از هزار سال میعادگاه میلیونها عاشق اهل بیت و حضرت ابی عبدالله در روزهای تاسوعا، عاشورا و اربعین می باشد.

http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/91-11/09/4e.jpg

شاید اولین روزهایی که آتش توپخانه های صدام خاک ایران را نشانه گرفت، روزهایی که خرمشهر را محمره و خوزستان را عربستان نامیدند لحظه هایی پر از حس غرور ناسیونالیستی برای اعراب حاشیه خلیج فارس و حزب بعث عراق بود. اما چیزی این وسط نمی گذاشت تا حس ناسیونالیستی عربی پای بگیرد و آن هم برادری هایی بود از جنس عشق به ابی عبدالله.


اگر برای حاکم وقت عراق آزاد سازی بخشی از سرزمینهای عربی ایران و مصادره آن و یا تغییر نام آن نوعی خواسته ی برآمده از غرور که ناشی از حمایت تمام قدرتهای بزرگ سیاسی آن دوران بود، در میان خیل تحریمهای عظیم بین المللی یک چیز ایران را سر پا نگاه داشت و آن هم ادامه راه با عشق به ابی عبدالله بود.

برای روزهای پس از فتح خونین شهر یک هدف مهم بود و آن هم رسیدن به کربلای حسین بود. روزهایی که شعارها این بود: هرکه دارد حوس کرببلا بسم الله، و مادرانی که با خون دل فرزندان خود را به رعنایی رسانده بودند، جگر گوشه خود را با افتخار برای نبرد در راه رسیدن به کربلا لباس می پوشاندند و راهی جبهه های نبرد می کردند.

هشت سال بر مردم ایران و عراق گذشت، هشت سالی که پر از درس بود، هشت سالی که دانشگاهی از علم و معرفت بود، هشت سالی که به عشق رسیدن به ابی عبدالله چه مادرانی که رود رود نکردند و فرزندانی که از پدرانشان فقط یک قاب عکس به یادگار داشتند.

اما چه زیباست امروز پایان نامه این هشت سال را که با عشق ابی عبدالله در دفاع مقدس رقم خورده است، ورق بزنیم و نتایج آن را از سوی کسانی نظاره گر باشیم که روزی به زور صدام بر برادران و خواهران هم کیش خود اسلحه کشیدند.

http://arbaeen.net/wp-content/uploads/2012/12/image_201026145096876.jpg

هرساله تعداد زیادی از شیعیان از جمله ایرانیان برای مراسم با شکوه اربعین حسینی که با جمعیت ده ها میلیونی برگزار می شود مسیر نجف تا کربلا را با پای پیاده به عشق سومین امام خود می پیمایند. راهی پر از عشق که هدفش ابا عبدالله است اما متن و درونش وحدت و برادری عمیق میان شیعیان جهان اسلام است.

مادری از شهر دیلم می گوید راه نجف به کربلا را پیاده به همراه تعدادی از آشنایان و اعضای خانواده در قالب یک کاروان کوچک چند نفره می پیمودیم. در بین راه ایستگاه های صلواتی زیادی بود که هر چه به سمت کربلا می رفتیم فاصله این ایستگاه ها کمتر و کمتر می شد.

http://cdn.tabnak.ir/files/fa/news_albums/295101/1490/resized/resized_223077_569.jpg

دیگ های پر از گوشت و برنج که بابت آن حتی یک ریال هم از ما طلب نمی شد برپا بود که نذر مردم محل یا آن آبادی بود. آب و شربت و انواع نوشیدنی هایی که خستگی یک سفر دراز را کمتر می کرد و قیمت آن یک صلوات بود و یک درود بر سالار شهیدان.

در این بین به هر شهر یا آبادی می رسیدیم عده ای بودند که با هزار التماس و التجا با زبان عربی و اندک سخنی که به فارسی بلد بودند ما را به مهمانی خانه خود دعوت می کردند. و اگر نمی رفتیم گریه کنان التماس می کردند که وجدانمان اجازه پس زدن این درخواست مهمانی را نمی داد.

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1391/04/13/13910413143443443_PhotoL.jpg

در یکی از این توقفگاه ها که با پاهای تاول زده حسابی خسته راه بودیم، زن و شوهری با لباس های خوش پوش و مرتب با ماشینی لوکس به این توقفگاه آمدند. آن مرد و زن پزشک بودند و با دیدن کاروان ما که خسته و با پاهای تاول زده در گوشه ای از چادر تکیه زده بودیم ما را به منزلشان دعوت کردند.

ما نیز به همراه کاروان کوچک چند نفره خود با ماشین به منزل این زوج پزشک عراقی رفتیم. خانه تقریباً بزرگی داشتند. با تعجب به این زوج نگاه می کردیم که با اوضاع به سامان زندگیشان چرا وقت خود را این گونه صرف التماس به کاروانهای پیاده نجف و کربلا می کنند. انگار از دلمان خبر داشتند و دمادم می گفتند خدمتگزاری به زائرین اباعبدالله برای ما از تمامی مال و منال دنیا ارزش بیشتری دارد.

پس از صرف غذا دکتر و زنش به همراه چند زن و مرد دیگر پمادها و ضمادهایی برای التیام تاولهای پاهای ما آوردند و پاهای ما را در لگنهایی با آب گرم مالش می دادند، دختران برای زنان و پسران برای مردان ما. چنان با افتخار به زائرین حسین خدمت می کردند که انگار کاری بالاتر از این وجود ندارد و در این بین نام حسین از زبانشان نمی افتاد.

مانده بودیم مات و مبهوت که چگونه خدمت به زائرین ابا عبدالله از شأن و شخصیت پزشکی که الحمدلله از نظر مالی چیزی هم کم نداشت، این گونه مریدی ساخته بود که با دست خود پای پیر مرد و جوان ما را با ذکر حسین گویان مالش می داد و مرحم بر تاولهای ما می گذاشت.

با دیدن این صحنه ها بغضی عجیب گلویمان را گرفته بود که عشق به حسین را در چشم پر مهر شیعیان عراق به تماشا نشسته بودیم. وقتی که کارشان تمام شد و با حوله پاهایمان را خشک کردند آب لگن ها را برداشتند و با احترام خاصی به دور تا دور خانه شان می ریختند به این ثواب که این آب از پای خسته زائرین حسین می باشد و برکت دارد. راستش دیگر نتوانستیم خود را بیش از این نگه داریم و همگی اشک از چشمهایمان جاری شد.

انگار نه انگار تا چند سال پیش این مردم در صفوف مقابل ایران ایستاده بودند و دومین جنگ طولانی قرن بیستم را بر ایران وارد ساختند. انگار نه انگار دو ملت هزاران کشته داده بودند. اما فاصله دلهای شیعیان به اندازه ای کم شده است که فقط کافی بود سقوط دیکتاتوری مانند صدام دلهایی که از هزاران سال قبل به هم گره خورده بود، پیوندی دوباره زند. پیوندی که حول محور عشق به ابی عبدالله می چرخد.

http://www.irinn.ir/sitefiles/13920403/%D8%A2%D9%84%D8%A8%D9%88%D9%85/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%B1%D9%88%DB%8C%20%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D9%87%D9%84%20%D8%A8%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C(%D8%B9)%20%D8%A7%D8%B2%20%D9%86%D8%AC%D9%81%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7.jpg

جوانانی از شهر چغادک نیز با همین روال این بار به مهمانی مردی فقیر و معلول دعوت شدند. یکی از آنها می گوید وقتی به خانه شان رسیدیم آن جا را کوچک و محقر یافتیم. صاحب خانه آنقدر در بین راه قربان صدقه ما رفته بود که اگر نمی خواستیم برویم وجدانمان این اجازه را به ما نمی داد.

وارد خانه کوچکش شدیم زنش و دو فرزندش به استقبالمان آمدند. فارسی هم کمی بلد بودند. تا نشستیم چشممان به دو قاب عکس روی دیوار افتاد که یکی عکس امام خمینی بود و دیگری عکس مقام معظم رهبری که ما چند نفر تا حدودی تعجب کردیم، چرا که عراق پر از مراجع تقلید بزرگ است. روی تاقچه نیز عکس کوچکی از بزرگمرد جهاد و مقاومت سید حسن نصرالله دیدیم.

این بندگان خدا با نان و حلوا از ما پذیرایی کردند که پس از اتمام غذا از صاحب خانه پرسیدم چرا پاهایت قطع شده است جایی تصادف کرده ای یا صدام قطعش کرده؟ لبخندی آرام زد و گفت پای من در جنگ ایران و عراق قطع شده است. خیلی جا خورده بودیم و راستیتش سرمان را به زیر انداختیم و دیگر چیزی نگفتیم. آن قدر که به اندازه پنج دقیقه سکوت کردیم.

آن مرد با نجابت خاصی که داشت گفت: ما جوان بودیم و صدام ما را تهدید می کرد که اگر نرویم هم خودمان و هم خانواده هایمان را می کشد. شما ایرانی ها مردمان خوبی هستید. امروز هم که ترک وطن کردید و به عشق حضرت ابی عبدالله با پای پیاده به اینجا آمده اید من افتخار خود می دانم که به زائرین امامم خدمت کنم. خوش به حالتان که رهبری فرزانه دارید که حرف دل تمام امت اسلام را می زند. من به شما غبطه می خورم.

http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1391/10/12/680474_953.jpg

حال پس از گذشت 24 سال از پایان جنگ تحمیلی که هزاران کشته از هردو سوی مرز ایران و عراق داشت سندی دیگر از پیروزی در هشت سال دفاع مقدس ملت سرافراز ایران که از اول تا پایان آن آمیخته با عشق اباعبدالله و شور کربلایی مردم این سرزمین بود، بر ما آشکار می شود. گرچه از دانشگاهی که به نام سالار شهیدان مزین شده باشد پایان نامه ای با این نتیجه بعید نیست.

پایان نامه ای که دو جریان که از یک طرف جریان تعصب گرا به نژاد با احساسات ناسیونالیستی و در طرف دیگر جریان مذهبی با اندیشه عاشورایی وجود دارد، را برسسی که کرده است و نتیجه اش چیزی جز پیروزی نهضت و اندیشه حسینی نمی باشد.

تجربه نشان داده است که در دیگر کشورهای جهان پس از جنگهای طولانی با کشته های زیاد روابط سرد تا سالها و شاید قرن ها ادامه پیدا می کند و همچنین روابط مردم بسیار تیره و تار است اما معجزه عشق به ابی عبدالله چنان قلب شیعیان ایران و عراق را به هم گره زده است که گسستن آن بسیار سخت شده است. آن هم در زمانیکه توطئه های زیادی علیه دو ملت، هم از سوی غرب و هم از سوی بعضی از اعراب منطقه بالأخص جریان تندرو سلفی در جریان است.

گسترش نهضت عاشورا روز به روز عمق تأثیرات خود را بر آهاد مردم منطقه و جهان بیشتر می کند تا روزی که صوت زیبای اذان مهدی فاطمه از مناره های تمام مساجد جهان بر دلهای منتظران بنشیند و دیگر جایی برای فتنه انگیزان و تفرقه اندازان نباشد و میان مردم فقط عشق باشد و عشق باشد و  عشق...

اللهم عجل لولیک الفرج

  • گمنام61

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی