دلنوشته
درد دل با کربلا
قدم
آرام آرام بر می دارم، نفس آرام می کشم سعی می کنم کسی صدای تپش قلبم را
نشنود. دست و پایم می لرزد نمی دانم با کربلا این زمین پر شور و نوا چه
بگویم با زمینی که سالهاست از خون اربابم رنگین با بویش اجین و یاد دار همه
وقایع عاشورا 61 هجری است.
زمینی که تنها شاهد پاهای پر ابله رقیه 3 ساله
است زمینی که تنها ناظر اشکهای بی پایان زینب (سلام الله علیها) است سخنم
با توست ای کربلا... ای خاک کربلا چگونه توانستی سکوت کنی آنگاه که تمام
ملائک و اسمان و پرندگان و جنبدگان برای اربابم بی تابی می کردند چگونه
چشمانت تاب دیدن این وقایع را داشت. ای خنجر ها شما را چه شده که اینگونه
بی حیاء و بی پروا بر روی فرزند رسول خدا بالا و پایین می رفتید. شرم از آن
خنجری کنید که سر اسماعیل را نبرید آیا شما را از پاره ی آن آهن نساخته
بودند. ای آب فرات آیا تو را از آبهای چشم علی که در چاه کوفه ریخته شرم
نمی آید که خود را به حسین و فرزندانش روا نداشتی ای شعله های آتش که بر
دامان رقیه اید آیا شما را از شعله های همان آتشی که بر در خانه زهرا زده
اند گرفته اند چگونه شرم نمی کنید کاش شما را از همان شعله هایی که بر
ابراهیم گلستان شد می گرفتند ای غل و زنجیر ها چگونه اید وقتی بر روی دستان
فرزندان مکه و منایید آیا شرم نمی کنید گویا شما را از همان ریسمانها
دستان علی ساخته اند. ای مسلمانان آیاد یادتان رفته که پیامبر فرمودند حسن و
حسین سرور جوانان بهشتند آیا شما حسین پیامبر را لب تشنه سر می برید در
حالیکه اگر بخواهید حیوانی را سر ببرید آبش می دهید.ای خارهای بیابان شرم
کنید این پاها پاهای دخترکی است شبیه زهرا(س) پس خود را به زیر پایش گل
کنید. ای زمین کربلا گله بسیار دارم از تو که نامت در جهان شهره گشته به
خاطر حسین بن علی و خونش و تو جلوه گری می کنی ای زمین کربلا بگو با من که
در آن روز گرد آلود چه دیدی چرا رنگ خاکت رنگ خون است. چرا سکوت کردی تا
حسین غریب ، غریبتر از همیشه باشد و چرا های بسیار.....
چه خوش نامه می زند مولایم مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
السلام علی الغریب الغربا
السلام علی الشهید الشهداء
السلام علی قطیع الوتین السلام
علی من بکته ملائک السماء
زینب صائم